مادر از همسر خيرخواهش ميگفت كه هميشه به ياد نيازمندان بود و كمك به ديگران را سرلوحه زندگياش قرار داده بود. زندگي شيريني داشتند و با تاكسي، چرخهاي زندگي ميچرخيد و روزگار سپري ميشد.
سال ۱۳۹۷ بر اثر تصادف، زندگيشان روي ديگري ديد و مشكلات در پي هم پيش آمد. هر طور بود بايد جبران خسارت ميكردند و با قرض و وام، ميكوشيدند گرههاي زندگي را باز كنند.
اما، سال ۱۴۰۰ براي آنها سياه شد. وقتي در مدت كوتاهي پدر از بيمارياش با خبر شد و كاري از دست هيچكس برنميآمد. سوي كميته امداد روانه شدند تا با كمك اين نهاد، بخشي از هزينههاي درمان سرطان حنجره را رفع كنند.
يك سال گذشت و پدر در سال ۱۴۰۱ از دنيا رفت. غم از دست دادنش به حدي زياد بود كه مادر، تحمل نداشت و اين فشار روحي، او را نيز بيمار كرد. وقتي نخستين بار بيهيچ دليلي حالت تهوع گرفت و اين امر ادامهدار شد، با مراجعه به پزشك پرده از سرطان فوق كليوي او برداشته شد و شد آنچه نبايد ميشد؛ اما تقدير… .
پيام يازدهم تجربي است و كسرا در كلاس چهارم ابتدايي درس ميخواند. در سكوت تمام كه مادر روايت سختيهاي بيماري و شيميدرمانياش را روايت ميكند، بُغضي به گلوي پيام چسبيده است و او سعي ميكند آن را فرو دهد كه نميتواند. او سرش را پايين مياندازد تا چشمانش را از ديدهها پنهان كند اما سرخي گونههايش حال او را وصف ميكند.
كسرا دقايقي چسبيده به شانه مادر و خيال رها شدن ندارد. با گلهاي قالي بازي ميكند و انگشتانش را روي قرمز، آبي و بنفشِ فرش ميكشد. عكس پدر، گوشهاي روي ديوار جا خوش كرده و نظارهگر هر سه آنها است.
هر سه كنار هم نشستهاند و پيام كمي فاصله دارد! شايد به اين خاطر كه لرزش بدنش را مادر نفهمد. بايد محكم باشد كه به مادر اميد دهد.
اميدي كه با توكل بر خدا و دستان پُر توان خيران نيكوكار محقق خواهد شد.
با توجه به شرایط سخت این مادر و فرزندانش و براي كمك به اين خانواده نيازمند، عدد ۲ را به سامانه پيامكي ۳۰۰۰۳۳۳۳۴۵ ارسال و ياريرسان آنها باشيد.
ثبت دیدگاه